کد مطلب:316724 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

ای باد! مگر حیا نداری
اصناف بازار شهر ری در مدرسه عتیق كه در حال حاضر به مدرسه ی برهانیه مشهور است، مجلس عزا و سوگواری برپا كردند و از مرحوم حاج آقا میرزا رضای همدانی پدر مرحوم حاج میرزا محمد، صاحب كتاب صلوة نیز جهت وعظ و سخنرانی دعوت كردند كه در مجلس شركت كند.

فصل بهار بود و هوا در این ایام، سرد بود، هنگامی كه ایشان بر منبر مشغول سخنرانی بودند، ناگهان هوا طوفانی می شود و باد شدیدی می وزد كه بر اثر آن تیرك های چادر به حركت در می آید و طناب تیرك ها به راست و چپ حركت می كنند و لحظه به لحظه باد شدت پیدا می كند. این عالم بزرگوار با مشاهده ی آن صحنه، دست های مبارك را از آستین عبا در می آورد و دو زانو روی منبر می نشیند و با انگشت سبابه به باد اشاره می كند و می فرماید: ای باد! حیا نداری و خجالت نمی كشی؟ مگر نمی بینی كه من مشغول خواندن مصیبت و روضه حضرت ابوالفضل قمر بنی هاشم علیه السلام هستم؟

نقل می كنند: باد شدیدی كه می خواست چادر را از جا بكند، كم كم آرام و ساكت شد تا ایشان با كمال آرامش روضه خود را ادامه



[ صفحه 132]



دادند و به پایان رساندند. پس از پایین آمدن آن عالم از منبر، دوباره طوفان شدیدی شروع شد و هنوز نیمی از جمعیت از آن جا خارج نشده بودند كه چادر در اثر شدت باد، پاره پاره شد و پارچه های سیاهی را كه بر در و دیوار نصب كرده بودند از جا كنده شدند جز كتیبه هایی كه در آن ذكری از اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام نوشته شده بود. [1] .


[1] حضرت ابوالفضل عليه السلام مظهر كمالات و كرامات، ج 2، ص 385 - 384.